نگهی به آسمان اگر کنی می گرید
نظری به چشمه گر بیفکنی می جوشد
چشم اگر بر خورشید انداختی
بس ز آن تابش والای رخت شرم زده است
قدمی گر بزنی روی زمین
خاک خواهد به نوای قدمت بوسه زند
نفسی گر بکشی
باد ها بر سر عطر نفس گرم تو دعوا دارند
ای مهین روی سیه چشم! افسوس
چندیست که ما منتظریم
آسمان منتظر است
خاک هم
چشمه و خورشید و نسیم
کهکشان منتظر است
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
@MahdiehTehran