🍃 به گمانم تنهایی، راهی است برای رسیدن به تو. گویی خدا پیش از آن که بخواهد کسی را برساند به تویی که غریبی باید طعم غربت را به او بچشاند. اگر کسی پیش از چشیدن تنهایی به تو رسید درک حال تو برایش میسّر نخواهد شد. حالِ تنها را فقط تنها می‌فهمد و بس. آقا! این بار تنهایی را که دارم می‌کشم باید چند برابر کنم تا بشود وزن بار تنهایی تو؟ اصلاً به تنهایی من در برابر تنهایی تو، تنهایی گفته می‌شود؟ بار تنهایی تو قامت زمین و زمینیان را می‌شکند. این بار را اگر بخواهند روی دوش هفت آسمان بگذارند باور نمی‌کنم دمی تاب بیاورند ولی تو چگونه تاب می‌آوری این همه تنهایی را؟ من نه با خودم و نه با تو تعارف ندارم. از سویی اگر بیش از این، بار تنهایی روی دوشم بگذارند معلوم نیست که طاقت بیاورم و از سوی دیگر نمی‌توانم از خیر وصال تو بگذرم. من مانده‌ام و حیرتی در میان این دو «نتوانستن». تو بگو چه چاره کنم این حیرت را؟ عباس ولدی گمان می‌کنم اگر یک بار ببینمت تاب تنهاییِ بیشتر را بیاورم. درست است که یک بار دیدنت برای همیشه بیچاره می‌کند آدم را ولی خاصیت دیدن تو بیشتر شدن طاقت است برای تنهایی. یک بار بگذار ببینمت، فقط یک بار. موعد و میعاد قرار با تو. روزگارت بخیر یار خوش وعده! ❣الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🕊 «» «»