برای روزی که کسی نمی‌ماند برای لحظه‌ی گذاشتن آخرین لَحَد برای آمدن آن دو فرشته برای شب اول قبر برای روز و شب‌هایی که نیستیم برای همه‌ی آن روزها که چیزی نخواهد ماند جز پیراهن‌ِ مشکی اشک‌هایی که ریخته‌ایم کوفتگیِ سینه‌مان بعد از سینه‌زنی و راه‌هایی که رفته‌ایم تا روضه راستش را بخواهی جایی هم نداشته‌ایم هم‌زبانی نبوده و کسی هم جز حسین نبوده تا ما را تحویل بگیرد برای امروز ؛ و همه‌ی روزهایی که نیستیم فقط می‌ماند و بس ... @mahdiyebandareanzali