مرد نجار و خواب شبانه پادشاهي نجاري را محکوم‌به مرگ کرد. وقتي او باخبر شد آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت: اي نجار مانند هر شب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهاي گشايش بسيار. کلام همسرش آرامشي بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد. بيدار نشد تا وقتي‌که صداي در توسط سربازان را شنيد. چهره‌اش دگرگون شد و با نااميدي، پشيماني و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم. با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند. دو سرباز با تعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو مي‌خواهيم تابوتي برايش بسازي. چهره‌ي نجار برقي زد و نگاهي از روي عذرخواهي به همسرش انداخت. همسرش لبخندي زد و گفت: اي نجار مانند هر شب آرام بخواب زيرا پروردگار يکتا هست و درهاي (گشايش) بسيارند. نتيجه‌ي اخلاقي: فکر زيادي بنده را خسته مي‌کند، درحالي‌که خداوند تبارک‌وتعالي مالک و تدبير کننده‌ي کارهاست.‌