در محضر مردانی از جنس خاک؛ به قیمت افلاک شهید مصطفی چمران🌷 به مصطفی می‌گفتم: من نمی‌گویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمان‌ها چیزی ندارند، بدبختند مصطفی به شدت مخالف بود، می‌گفت: چرا ما این همه عقده داریم؟ چرا می‌خواهیم با انجام چیزی که دیگران می‌خواهند یا می‌پسندند نشان دهیم خوبیم؟ این آداب و رسوم ماست؟! نگاه کنید این زمین چقدر تمیز است مرتب و قشنگ. این طوری زحمت شما هم کم می‌شود، گرد و خاک کفش هم نمی‌آید روی فرش. ما مجسمه‌های خیلی زیبا داشتیم که بابا از آفریقا آورده بود. خودمان دوتا همه را شکستیم. می‌گفت: این‌ها برای چه؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام. به همین سادگی وقتی مادرم گفت: شما پول ندارید من برایتان وسایل خانه می‌آورم. مصطفی رنجید گفت: مساله پولش نیست مساله زندگی من است که نمی‌خواهم عوض شود. 🎤روای: همسر شهید