#خاطرات_شنیدنی
#سردارشهیدمحمودکاوه
7⃣1⃣
فرمانده, آنتن را گذاشت روی نقشه.
با یک اشاره,مسیری طولانی را مشخص کرد.📈
به
#محمود گفت:شما نیروهات رو از این جا می بری تا برسی به نقطه رهایی.💫
#محمود ناراحت بود.🍂
گفت:شما خودت این مسیر رو رفتی؟دیدی اونجا رو خودت از نزدیک؟
طرف خیره شد به
#محمود.
او مافوق بود توی آن جلسه,
مفهومی نداشت این سوال.⁉️
#محمود رفت پی نقشه.🗞
صورتش سرخ شده بود.
گفت:فکر کردی خونه خاله است؟🚪
با یک اشاره می گی نیروهات رو از اینجا ببر به اون جا;
می دونی این مسیر چند کیلو متره؟
می دونی رفتن از این مسیر یعنی چی؟می دونی ممکنه به قیمت جون همه نیروهای من تموم بشه؟🖤
طرف ساکت بود.
📚ساکنان ملک اعظم
@mahmodkaveh