۱- مشکل بازار کار
۲-مشکل بخش انرژی است
حل هر یک از این دو چالش منوط به مقهور کردن و از بین رفتن نظام پادشاهی در این کشور است.
در این میان رشد پلکانی جمعیت و نیز عدم برنامه ریزی و سوء مدیریت در این کشور،سبب شده که جمعیت بسیار زیادی از آن زندگی بسیار متوسط ونسبی را داشته باشند که آن هم از نسل پدرانشان به ارث رسیده اما در عین حال نظام پادشاهی – که طبعا از نظام حاکم بهره می برد و جزؤ طبقه ثروتمند تلقی می گردد – چالشها و مشکلات بسیاری را فراروی خود دارد که هرگز همچون گذشته توسط پول قادر به حل آنها نخواهد بود.
مشکل اول : مردم عربستان کار نمی کنند
شاید نتوان باور کرد که بیش از 80 درصد مردم کشور عربستان کار نمی کنند که این خود عددی نجومی و شگفت انگیز است. به علاوه بخش خصوصی این کشور توسط اشخاص بیگانه اداره می شود؛ به دیگر سخن اشخاصی که حتی سنگی را بر سنگ دیگر می گذارند یا در این کشور فعالیتی انجام می دهند از اهالی عربستان نیستند.
با توجه به هدر رفتن ثروتهای عظیم نفتی در این کشور می توان گفت که در صورتی این کشور می توانست با این وضعیت به راه خود ادامه دهد که تنها صدهزار نفر جمعیت داشت اما هرگز عقلانی به نظر نمی رسد که کشوری که عدد سکانش بیش از بیست ملیون نفر است بتواند دوام یابد؛به ویژه اینکه مسئولیت بخشهای تولید و حیاتی و اساسی را نیز بیگانگان بر عهده دارند که این امر خود به معنای فاجعه است؛ یعنی از لحاظ علم اقتصاد به معنای مصرف گرایی و عدم تولید است.
تا زمانی که بیگانگان اغلب پستها را در اختیار گرفته اند و تمامی شهروندان سعودی به عنوان امرای آنها نیستند،در این میان شهروندان عادی باید چه کار کنند؟
به سادگی باید گفت: حکومت باید آنان را استخدام کند. در این میان هر چه قدر تعداد ساکنان افزایش یابد، به طور نجومی تعداد کارمندان نیز رو به فزونی می رود؛ به گونه ای که در وضعیت کنونی تعداد کارکنان دستگاه دولتی سعودی چیزی قریب به دو میلیون کارمند می رسد که با تعدا کارمندان دولت فدرال آمریکا برابری می کند،البته چنانچه اعضاء ارتش و کارمندان وزارت دفاع را استثنا کنیم.
بر طبق آمار و ارقام رسمی عربستان سعودی در سال 2013 بازار کار این کشور چیزی نزدیک به پنج میلیون نفر از هموطنان را در خود جای داده که برخی مشغول کار و عده ای نیز بیکار هستند و در واقع مشکل اساسی از همین جا شروع می شود.
در عربستان سعودی بیش از 11 میلیون شهروند مرد و زن وجود دارند که سن آنها بالای 15 بوده و قادر به انجام کارند،اما در عین حال بیش از نیمی از آنان اصلا وارد بازار کار و تولید نمی شوند؛ یا بدین دلیل که زن هستند یا به این علت که از یافتن شغل مناسب ناامید شده اند.
از میان این پنج میلیون تن چیزی قریب به یک میلیون و هفتصد هزار نفر شهروند در ادارات دولتی و ارتش مشغول کارند. همچنین نیمی دیگر از جمعیت عربستان سعودی در بخش آموزشی مشغول به انجام کارند (و این سخن بدین معناست که حکومت حقوق آنها را پرداخت می کند) و تقریبا 300 هزار نفر شهروند دیگر در بخش بهداشت و درمان کار می کنند.
هدف از بیان این آمار مشخص است: اغلب شهروندان سعودی در پستهای دولتی کار می کنند و دولت حقوق آنان را پرداخت می کند به دیگر سخن یعنی جیره بگیر دولتند و از این رو نتیجه نیز مشخص است؛بودجه دولت عربستان سعودی در سال جاری به 220 میلیارد دلار رسیده است و این در حالی است که در مدت مشابه همین زمان در سال 2003 هفتاد ملیارددلار از مبلغ کنونی پایین تر بوده است. و این مبلغ از خزانه درآمدهای فروش نفت تأمین می گردد. همچنین برای دیگر شهروندان که در بازار آزاد جایی ندارند،جهت به اصطلاح نوعی حمایت اجتماعی مبلغ کلانی اختصاص می یابد.
یعنی اینکه دولت عربستان سعودی باید روزانه هشت ملیون بشکه نفت صادر کند و نیز قیمت نفت بیش از صد دلار برای هر بشکه باشد تا بتواند نیازهای خود را در خصوص پرداخت حقوق کارمندان و نیز گذراندن روند جاری در کشور تامین کند. حال با این توصیف باید پرسید در صورتی که قیمت نفت رو به نزول رود یا اینکه تولید عربستان با مشکل مواجه شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چگونه دولت خواهد توانست نیازهای مالی ملیونها نفر از شهروندان سعودی را که در سالهای آینده وارد بازار کار می شوند تأمین کند؟ چنانچه منابع مالی این کشور به طرز صحیح صرف بخش آموزشی می شد باید میلونها نفر از شهروندان در دانشگاه های پیشرفته مدرک خود را اخذ می کردند و کشور رو به سمت توسعه و پیشرفت گام می نهاد؛حال آنکه بخش اصلی که آل سعود با سیاستهای خود از آن غافل شده همان بخش آموزشی و تعلیمی است که تنها به دادن مدارکی بی ارزش اکتفا می کند که در رشته هایی بسیار محدود و خاص فارغ التحصیل می دهد.
چالش دوم: به هدر دادن انرژی
موضوع دیگر این است که هزینه گزاف سوخت در این کشور به سادگی و سهولت مصرف می شود؛به عنوان مثال دانش آموزانی که جهت