با هم ازدواج میکنن... یکیشون فقط حرف مردم براش مهمه و دلخوشی اصلی زندگی‌ش هم همینه... اگه جایگاه خودش رو بین مردم از دست بده، به شدت به هم می ریزه؛ اما تو زندگی همسرش، مردم تو حاشیه هستن و دل خوشی‌ش رضایت خداست... امشب یه جایی عروسی دعوتن... عروسی گناه آلود. یکی می گه: «باید بریم؛ چون نمی شه با مردم مخالفت کرد» اون یکی می گه: «نباید بریم؛ چون خدا به این مجلس راضی نیست» یکی می گه: «یه شب، هزار شب نمی شه» اون یکی می گه: «برای یه شب هم حاضر نیستم گناه کنم» یکی می گه: «به عروسی نرفتن همان، و نیش و کنایه های فامیل همان!» اون یکی می گه:«رفتن همان، و به گناه آلوده شدن همان!» چون دل خوشی و هدف این دو نفر، خیلی با هم تفاوت داره، به این راحتی نمی تونن کنار هم زندگی کنن... اونا باید این مسائل رو قبل از ازدواج حل می‌کردن؛ یعنی باید بهش فکر می‌کردن، حرف میزدن و براساس اون تصمیم. @mahyaa313