مجلس شهدا
🎀🍃🍃🎀 در دوران عقد بودیم . یک شب که از خانه پدرش برمی گشتیم ، دیدیم در یک خیابان اصلی به سمت خیابان فرعی ، ماشین ها که می رسند ترمز می کنند ، نگاه می کنند و می روند . برایمان سوال شد که چه اتفاقی افتاده؟ وقتی رسیدیم سر خیابان فرعی، دیدیم دو موتورسوار، خانومی را می خواهند به زور سوار کنند . همه نگاه می کردند و می رفتند ! محمد حسین تا رسید ترمز کرد . پیاده شد و درب ماشین را قفل کرد . من خودم ترسیدم ...هر چقدر صدایش کردم گوش نکرد. دوید سمت آن دو نفر ، آن ها هم فرار کردند . بعدا به محمد حسین گفتم : یک کم احتیاط کن . شاید چاقویی یا وسیله خطرناکی همراهشون باشه... محمد حسین گفت : امر به مغروف و نهی از منکر مثل نماز واجبه ...، این خانوم هم مثل ناموس خود ما . خیلی غیرتی بود . هروقت من همراهش سوار ماشین بودم ، اگر خانوم محجبه می دید کنار خیابان، با من سوار می کرد... حتی اگر شده مسیرش را عوض کند تا آنها را برساند . 🌹شهید مدافع حرم محمد حسین مرادی 🌸 شـادی روحـش صــلــوات🌸 🌷 @majles_e_shohada 🌷