از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن شوق وصل تو مرا کشته ست بس کن ای حبیب با دلم بازی نکن اینقدر، در را باز کن بی‌نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی گفته ای: من میخرم، بنده برایم ناز کن من صدایم در نمی‌آید، خجالت می‌کشم در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن هر شبم بی‌ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت تو بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن من جوانی کرده‌ام آخر سرم خورده به سنگ با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن معجزه می‌خواهد آخر این دل آلوده‌ام با ولای مرتضی در سینه‌ام اعجاز کن سینه‌زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن : 💔 شش سحر آمده ام شاه به من توشه بده ششمین روز شده، روزیه بده سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام