#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
از غلام خانهاش، مولا اگر یادی کند
از محالات است "بنده" میل آزادی کند
از "خرابات" است چیزی به رعیت میدهند
حیف از آن که مستمندی قصد "آبادی" کند
رونق سائل یقیناً در سماجت کردن است
سائل درمانده حق دارد که فریادی کند
دست خالی را کریمان بیشتر پر میکنند
شکرِ حق، سائل از این لطف خدادادی کند
به خودش رنگ خزان هرگز نبیند هرکسی
در بهار زندگانی رو به این وادی کند
شیعه باید با غم آل عبا غمگین شود
با سرور و شادی این خاندان شادی کند
شیعهی زهرا و حیدر بهترینِ امتاند
زینبیون باز هم جشن ولادت دعوتاند
وعدهی "کوثر" خدا از عرش اعلی داده است
زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است
فاطمه سرتابه پا و فاطمه پا تا به سر
راضیه، مرضیه، هانیه و حورا داده است
مادری را دختری پرهیزگار و مؤمنه
مادری را دختری در اوج تقوا داده است
همنفس، همراه، همدل، همنشین و همزبان
به علی مرتضی ام ابیها داده است
مادر عیسی کجایی؟! ؛ به علی و فاطمه
حضرت حق مریمی با دو مسیحا داده است
آسمان از برکتش بار دگر جانی گرفت
با غبار مقدمش رونق به دنیا داده است
زین اب خواندش خدا بین تمام دختران
نام زینب، زینتی بر نام بابا داده است
گاه میگوید حسین و گاه میگوید حسن
یعنی از بدو تولد دل به آنها داده است
زانوی هرکس در این دنیا رکاب او نشد
پس قدمگاهش عجب شأنی به سقا داده است
در دم و در بازدمهایش برکت جاری است
بانویی که روزی یک عمر ما را داده است
سالها در سایهی الطاف او آسودهایم
ریزه خوار عمهی سادات، زینب بودهایم
به پدر باشد، همیشه دختران تاج سر اند
از برادرها بپرسی، بی قرار خواهر اند
گرچه همواره پسر باشد عصای دست، لیک
اکثر اوقات دخترها وزیر مادر اند
در مقام و شأن و ارج و قربِ این مولود بس
ناز این دردانه را زهرا و حیدر میخرند
تا که صورت را به پای او متبرک کنند
دسته دسته انبیا و اولیا پشت در اند
چشم بر روی کسی غیر حسیناش وا نکرد
بسکه این خواهر_برادر عاشق یکدیگر اند
این عقیله جای خود، ذریهاش هم مثل او
در کرامت فاطمه و در شجاعت حیدر اند
بچههای او ره صد ساله را طی کردهاند
بچههایش شافعی از شافعان محشر اند
زیر پایش را پیمبر زادهها جارو کشند
خادمینش یک سر و گردن ز ما بالاتر اند
مثل او شاه نجف دیگر ندارد دختری
"قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر گوهر گوهری "
مدح او را با غزل، با مثنوی باید سرود
نذر او صد مثنویِ معنوی باید سرود
بهترینها را همیشه "بهترینها " لایق اند
بهتر از سعدی و شمس و مولوی باید سرود
شاه بیت آفرینش، دختر شیر خداست
در رثایش مصرعی اما قوی باید سرود
از نیاز دنیوی که بی نیازم کرده است
پس به شوق هدیههای اخروی باید سرود
"کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر"
این غزل را پشت مرز خسروی باید سرود
در تمام عمر، تسلیم ولایت بوده است
دفتری از این "شکوه پیروی" باید سرود
از غروب سرخ عاشورا که روزی بگذریم
از طلوع سبز صبح مهدوی باید سرود
اردبیل اهلینده وار آیری ارادت زینبه
شعر را شیوا به سبک "منزوی" باید سرود
"آن که با عشق حسینی گشته همدم زینب است
ان که با سرّ شهادت بوده محرم زینب است
مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است"
لطف بسیارش گدای آستانم میکند
دست اعجازش سلیمان زمانم میکند
با تولا، با تبرا، این دو بال عاشقی
شور عشقاش رهسپار آسمانم میکند
"عشق، بیماری است یک بیماریِ فوق جنون"
عاقبت رسوای نزد این و آنم میکند
عشق گاهی یک چمدان دل شده سوی حرم
عشق کم کم عاشقی بی خانمانام میکند
عشق سر بندی به پیشانی من میبندد و...
شب به شب در زینبیه دیدهبانم میکند
بی گمان مویی که من با عشق او کردم سپید
میرسد روزی که در محشر جوانم میکند
عشق من را مینشاند بر فراز منبر و ...
شصت و نه شب نذر زینب روضهخوانم میکند
کربلا با چشم خود دیده است زینب پیر شد
غصه ی قد کمان، آخر کمانم میکند
هر دل آشفتهای که غرق در تاب و تب است
بی قرار روضهی بی مادری زینب است
#علیرضا_خاکساری