🏴 🏴 ✍شاعر:محمود اسدی شائق ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زهرا مرو خیلی تو جوونی مجروحی ولی کاشکی بمونی تصورش سخته بالا نمیاد دست تو اصلاً تصورش سخته به کی بگم ریختن سر یک زن پوشوندی معلومه باز ورم زیر چادرو سیصد نفر می‌زدن میون اون کوچه تورو تنهام نگذار فاطمه ببین غریبم تو مرو تا که پهلوت شکسته شد نماز تو نشسته شد ای لاله با پا پژمردی با سر دیدم زمین خوردی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ می‌خوای پاشی اما نمی‌تونی انگار دیگه پیشم نمی‌مونی داری هنوز سردرد یکی نگفت بسه دیگه برگرد داری هنوز سردرد نمی‌گذرم از قنفذ نامرد ای حمایتگر من مثه تو پیدا نمی‌شه چی سر چشمت اومد که چشم تو وا نمی‌شه بعد از اون ضربه دیگه زهرام زهرا نمی‌شه اصلاً نمی‌شه باورم بازوی تو کرده ورم قنفذ تورو با کیف می‌زد به دستت نعل سیف می‌زد