زمینه ـ عبدالله بن الحسن علیه السلام
مثل آهو عمو رسیدم کنارت
تا شاید بخورم عموجون به کارت
اومدم تا بشم یه سپر رو تنت
نزارم بزنن نیره تو دهنت
این بی حیاها چه بَدَن
تنها شدی و اومدن
خونم به جوش اومد عمو
با خنده تو رو می زدن
مظلوم عموجون (۳)
اومدم تا برات پَر و بالُ بدم
به همه جوابِ این سؤالُ بدم
که چرا واسه تو میدم اینجا دو دست
دست من شبیه دست زهرا شکست
من پیرو فاطمه ام
مثل شَهِ علقمه ام
مثل مادرت تو کوچه
زیر پاهای همه ام
مظلوم عموجون (۳)
همه فکر میکُنن که تویی پدرم
دوست دارم کنار تو جدا شه سرم
آبرو بُردم از قاتلِ بی حیا
گلومُ پاره کرد با تیر بی هوا
خوبه بمیره پیش تو
یک همسفر از خویش تو
خوبه بمیرم نبینم
پنجه میخوره ریش تو
مظلوم عموجون (۳)
#اجرا_نشده
🏴
#محـــرم در راه است🏴
#شب_پنجم