. اَلا ای که نادیده دل میبَری تو را هر که خوانَد به جان میخری سه شنبه شد و پر زدم سوی تو شدم زائر جمکران کوی تو گرفتم به تسبیح و سجاده خو به اشک دو دیده گرفتم وضو منی که زِ هر سویی درمانده ام نماز امام زمان خوانده ام گل فاطمه یا بن زهرا مدد اَلا ای وصی و امیر و ولی شده حک به سربند تو یا علی علی گفتم و کوچه یادم فتاد همان کوچه که داده هستی به باد شده غرق خون کوثر مرتضی همان نور چشم و دل مصطفی شده سینه سوراخ مسمار در شده حضرت فاطمه بی پسر همه هستیِ مرتضی فاطمه خزان زد خدا بر گل و ساقه اش کفن گشته ای وای قنداقه اش چهل مرد جنگی زنی بی پناه که از عمق جان میکِشد جمله آه به صورت خدا جای سیلی چرا شده رنگ این یاس نیلی چرا چه گویم زِ گوش و زِ گوشواره اش از آن لاله های به خون پاره اش مرو فاطمه جان حیدر مرو .