🔥 در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت
🔥 از هیزم از آتش و از درد سخن داشت
🔴 شد سرخ به جای همه از فرط خجالت
💧 میخی که نگاهی به من و گریۀ من داشت
🖤 برخواست کمر بند علی مانده به دستش
🥀 انگار نه انگار که صد زخم به تن داشت
😓 وقتی که جماعت به سرش ریخت زمین خورد
🤕 وقتی که زمین خورد نگاهی به حسن داشت
👣 جا پای مغیره به روی چادرش افتاد
🗣 ازسینۀ خوردش خبری مطمئنن داشت
🕌در خانه و در کوچه و حتی در مسجد
✋ ای وای که قنفذ همه جا دست بزن داشت
👊 این دست شکستن عرق شهر درآورد
🗣 این طور کشیدن به خدا داد زدن داشت
😞 كابوس نمیكرد رها حال حسن را
😫 یک عمر فقط نالۀ نامرد نزن داشت
🖤 مانند حسینش شده محسن جگرش سوخت
می گفت علی محسن ما کاش کفن داشت
✍ حسن لطفی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین