● زمزمه شب ۲۳ ماه مبارک ● با گریز به قتلگاه و آغاز اسارت آل الله ع (لطفا بند ۳ رعایت شود و ضمن عدم انتشار، در حال خاص خود خوانده شود.) خدای مهربونم . خالق آسمونم بندَت اومد با سربزیری با کوله بار گناه . به امّیدت یا الله اومد که دستش و بگیری تو این شب قدر . رحمی به من کن . جز تو ندارم حالم خرابه . چشام پر آبه . دارم میبارم زود در و وا کن . ببین که عبد . گریونتم من هر چی که باشم . خودت میدونی . مهمونتم من امشب بحق زهرا س . من و ببخش خدایا ● من و ببخش خدایا . . . . . . میخوام دیگه خوب بشم . پیش تو محبوب بشم میخوام ایشالا رو سفید شم بَدیم رو جبران کنم . عمل به قرآن کنم آخرشم دیگه شهید شم پاکم کن امشب . بحق اون که . خاکش نکردن رحمی به جسم صد پاره و صد چاکش نکردن بحق اون که . رو خاک گرم مقتل سرش بود از توی مقتل . شاهد اشکای دخترش بود رخت اسارت . سوغات این دشت به خواهرش بود به خون پاک آقا . من و ببخش خدایا ● من و ببخش خدایا . . . . . . پاشو غریب مادر . پاشو عزیز برادر ای که به قلب من امیری برا دلم دعا کن . خواهرت و نگا کن که پوشیده رخت اسیری پاشو برادر . اگه نباشی . تو در بر من شمر و سنان و حرمله میشن همسفر من پاشو حسین جان . با اینکه دیگه . تو سر نداری آی غیرت الله ‌. آخه مگه تو . دختر نداری این مردایی که مستن . دستای ما رو بستن ● حسین خدانگهدار . . . . شعر از حقیر روسیاه: