شب هاي احيا در فراق تو گذر شد عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد اي روضه خوان و يوسف زهرا کجايي آقا بيا روزم شب و شب هم سحر شد از اول ماه خدا ياد تو هستم اما چرا اين ناله هايم بي اثر شد آقا اجازه شب شب قدر است و روضه از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد مولاي دين رفت و جسارت ها شروع شد در سينه هاشان بغض مولا پر ثمر شد اما امان از روضه اي که خون تو گريي آقا اسارت رفت و زينب در خطر شد بي تو چه سخت است از سر و سرنيزه گفتن مولا بيا چون يک سه ساله در به در شد طشت طلا و خيزران ها بر حسينت بزم شراب و دختري غرق نظر شد وقتي جسارت بر سر ببريده کردند مويش سپيد و زينب تو خون جگر شد اين بار در شام و پليدي هاي بسيار گويد رقيه اي پدر وقت سفر شد مولا حلالم کن ولي اي صاحب من چشمان زهرا مادرت از گريه تر شد   @majmaozakerine