🤞
#متن روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#مداح..حاج آرمین غلامی
#ویژه_ایام_صفر
عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن
خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن
تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت
خلق عالم بر درت محتاج احسان یا حسن
دشمنت کز دشمن در پیش رو دشنان داد
شد خجل از وجودت ای دریای غفران یا حسن
خاک گیرد حائزت یا گرد راه زائرت
درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن
گرشوم بهر گدایی ساکن باب البقیع
می فروشم ناز و بر ملک سلیمان یا حسن
دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع
آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن
دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت
گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن
گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت
نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن
مصطفی در کودکی بو سید لبهای ترا
رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن
هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو
دیده ای از دوستان رنج فراوان یاحسن
گر چه عمری با جفای همرهانت ساختی
سوختی هر روز چون چون شمع شبستان یا حسن
روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت
ریخت در کامت شرار از زهر سوزان یا حسن
آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید
ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن
*اول کاری که امام حسن کرد،اون زنِ ملعونه روگفت زود برو، قربون محبتت آقاجان!... فرمود: زود برو حسینم بیاد زنده ات نمیذاره...
اینقدر غریبِ، چندبار زهرش دادن، زود گفتنخواهرش زینب بیاد، با عجله زینب اومد، طلب تشتی کرد، زینب خوشحال شد گفت: مثل دفعات قبل زهر رو بالا میاره، خواهر داره نگاه میکنه، یه وقت نگاه کرد دید پاره های جگر حسن، لبا خونیِ، سر رو بالا آورد، گفت: زینب راحت شدم، دیگه از حالا به بعد چشمم به مغیره نمی افته، زینب به سر و صورت زد، مگه میشه زینب حسین رو صدا نکنه! گفت: زود خبر بدید داداشم بیاد، تا اباعبدالله اومد دید برادرش جگرش پاره پاره است، حسن رو بغل گرفت، آقای من! مولای من! چه بلایی سرت اومده؟ ابی عبدالله بغلش گرفت، سر امامحسن رو شونه ی حسین افتاد...
چقدر خوبه که آدم این لحظه ها داداشش بغلش بگیره، صدازد: حسینجان! همه بچه هام رو به تومی سپارم ، حسین جان گریه نکن داداش! اما فقط بهت بگم " لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ" هیچ روزی مثل روز تو نیست...
اما همینجا یه سؤال دارم حسین جان! اینجا داداش حسنت رو تونستی بغل بگیری، دوتایی دست رو گردن هم انداختین، حرف میزدید، اما چی کشیدی کنار اون بدنی که دست نداشت ... گفت میخوام بغلت کنم نمیتونم، میخوام ببینمت چشمی ندارم ...
یادت باشه اکه حسین رو توگودال کشتن، اباالفضل رو همتوی گودال کشتن، گفت: حسینجان! من رو سمت خیمه ها نبر،به دودلیل، یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم، یکی اینکه اگه من رو اینجوری از گودال بیرون ببری میفهمن بی علمدارشدی، میترسم به خیمه ها حمله کنن...حسین ...*
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#مداح..حاج آرمین غلامی
#ویژه_ایام_صفر