🥀آنها بعد برای خدیجه چنین پیام می فرستند: خدیجه چرا با محمد ازدواج کردی؟ چرا از او حمایت کردی؟ چرا به دین او ایمان آوردی؟ ما به کسی که بتهای ما را قبول ندارد کمک نمی کنیم!
🥀 خدایا! خدیجه چه کند؟
شب فرا میرسد و تاریکی همه جا را فرا میگیرد. خدیجه تنهای تنها در اتاقش هست او ماجرای زنان مکه را به پیامبر نمی گوید. او نمیخواهد پیامبر غصه بخورد.
🥀 اکنون خدیجه دست به دعا برمی دارد: بار خدایا فقط از تو کمک و یاری میخواهم.
صدایی به گوش خدیجه می رسد:
سلام بر بانو!
🥀خدیجه تعجب می کند در این تاریکی شب چه کسانی به دیدار او آمدهاند؟
او خوب نگاه می کند، چهار زن را می بیند که در مقابل او ایستاده اند.
آنها چقدر نورانی هستند. آنها از کجا آمده اند؟ آیا اهل مکه هستند؟
🥀یکی از آنها رو به خدیجه میکند و میگوید:
دیگر غصه نخور خدا ما را برای یاری تو فرستاده است.
شما کیستید؟
🥀ساره همسر ابراهیم(ع)، آسیه همسر فرعون، مریم مادر عیسی(ع) و گلثوم خواهر موسی(ع).
شما همان چهار زن بهشتی هستید؟
آری ما امشب مهمان تو و در کنار تو هستیم.
🥀ساعتی میگذرد نوری همه آسمان را روشن می کند، بوی بهشت فضا را پر میکند. فاطمه به دنیا میآید.
ساره فاطمه را روی دست میگیرد و خدیجه را صدا میزند:
🥀 بانوی من این فاطمه است آیا نمی خواهی او را ببینی خدیجه چشمان خود را باز میکند فاطمه را میبیند که به روی او لبخند می زند.
#بانوی_چشمه
#حضرت_خدیجه(ع)
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
💎 کانال ایستگاه↙️
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═╝