می‌خواهم حالِ خودم را خوب نگه‌ دارم. می‌خواهم برای کودک غمگینِ درونم کاری کنم، با او در دل پس‌کوچه‌ها بدوم، بازی کنم و تمام حواسم را به او بسپارم. می‌خواهم والدِ مهربانی باشم برای او و جبران کنم تمام لحظاتی را که نادیده‌اش گرفتم، که نادیده‌اش گرفتند، که بغض کرد، شکست و هیچ‌کسی در آغوشش نگرفت. می‌خواهم بغلش کنم و بگویم خودم دوستش دارم به‌جای تمام آدم‌ها، خودم افتخار می‌کنم به او و خودم تلاش‌هاش را می‌بینم و خودم دست‌هاش را می‌گیرم و از تمام دامنه‌های دشوار جهان عبور می‌دهم و او را تا قله‌های محال می‌رسانم. می‌خواهم به او در نهایتِ شیطنت‌هاش اعتماد کنم و سخت نگیرم اگر گاهی دلش خواست ضعیف باشد و کناری بنشیند و تجدید قوا کند. می‌خواهم حال خودم را خوب نگه‌دارم. می‌خواهم تمام تلاشم را بکنم که دخترک غمگین درونم مرا برای تمام روزهایی که سرگرم بازی پوچ جهان بودم و نادیده‌اش گرفتم، ببخشد... 💕💔💕💔