*﷽*
#یاران_سردار
حسین 15 سال داشت که به جبهه رفت. یکبار که مجروح شده بود ، در بیمارستان بستری شد.
وقتی که برای دیدنش وارد اتاقی که بستری بود شدم ، اوجلوی چشمم بود ولی من نمی شناختمش!
پدرش گفت :این کیه؟ می شناسیش؟
گفتم : نه!
گفت : این حسینه
گفتم : تو حسین منی؟!
حسین چشمهایش نمی دید.
گفت : مامان تویی؟
حسین رو از صدایش شناختم. خواستم صورتش را ببوسمش دیدم جایی برای بوسیدن ندارد ، تمام پوست صورتش کنده شده بود.
گفتم : الهی بی مادر بشی که اینجوری نبینمت حسین!
گفت : کاشکی بی مادر بودم!
گفتم : چرا از من ناراحتی؟
گفت : دعای تو مانع شهادت من شد.
گفتم : اینکه مشکلی نیست مادر! ان شاالله دفعه بعد شهید می شوی.
📚 : حماسه ۴۱
#شهید_حاج_حسین_بادپا
#یاد_عزیزش_با_صلوات