#کرامت_ناب
🌹ناظرند بر ما...🌹
💠سال ۷۴ که موزه ی دفاع مقدس کرمان را راه اندازی و تجهیز می کردند،آقای سالور به منزل ما مراجعه کرد و گفت: مادر مقداری از وسائل شخصی شهید سید محمد علی ابراهیمی را برای استفاد در موزه به بنده تحویل دهید. من عرض کردم: لباس های دامادی اش را به کمیته امداد دادیم...ولی با این حال تعدادی از وسائل ایشان را پیدا کردم و تحویل آقای سالور دادم. شب پسرم را در رویای صادقه دیدم، به من گفت: مادر، امروز که آقای سالور مراجعه کرد و وسائل بنده را می خواست چرا فانوسقه مرا به ایشان ندادی؟ گفتم: مادر، چندین سال که شهید شدی من اصلا فانوسقه ای از شما ندیدم، فانوسقه کجاست؟ پسرم گفت: فانوسقه در انباری زیر پوستینی که بابا می پوشید هست.
همان نیمه شب لامپ اتاق را روشن کردم. پدر شهید سوال کرد که آیا کسالتی داری و اتفاقی افتاده؟ گفتم: خوابی دیدم که باید همین الان مشخص شود آیا درست است یا خیر؟ بلند شدم، لامپ انباری را روشن کردم، پوستین پدرشهید را کنار زدم و فانوسقه را زیر آن دیدم...
🔹نقل از مادر شهید ابراهیمی