مکتب‌خانه
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت» بخش اوّل چندی پیش بین من و یکی از دوستان مجازیِ اهل‌فلسفه (آقای محر
♨️ بحثی فلسفی در «فلسفۀ نبوّت» بخش دوّم 🔸 هاشم‌زاده: ‏‎‎ابدیت اصلا چی هست؟ بعد، آموزه‌ی پیامبر چی هست که بشریت رو برای ....؟ 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎حالا شما ممکنه اصل واقعی‌بودنِ این مفهوم رو انکار کنی یا اشکال دیگری بهش داشته باشی. اما اصلی‌ترین داعیه‌ی انبیاء از اول تا خاتم این بوده که انسان رو برای ابدیت بسازن. اصلی‌ترین آموزه‌ی همشون هم «توحید» بوده. البته نه به‌مثابه یک انگاره‌ی ذهنی... 🔸‏‎ هاشم‌زاده: فرض کن من میگم یه دستور دارم برای زندگی در «الف»، خب ما اگه ندونیم الف چیه، از کجا میفهمی دستور من برای زندگی در الف خوبه یا نه؟ ‏‎ 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎این سوال دقیقاً ورود به محتوای گفتگوی انبیاء در طول تاریخ هست. پرسش مخاطبان انبیاء از نوح تا خاتم حول همین مسئله بوده. غرض اینکه اساساً سنخ این مسئله جوری نیست که بشه در موردش گفت «هرچی زمان گذشته بشر خودش تونسته به جوابش پی ببره و الان دیگه بی‌نیاز از پیامبر شده». ‏‎ 🔸 هاشم‌زاده: بازم من سوالم رو جواب نگرفتم، ابدیت چیه دقیقا و چرا؟ من مشکلم این نیست انبیا از نوح به این سوال پرداختن یا مثلا از یوسف به بعد یا خود خاتم یا.... سوالم اینه که چیه و چرا؟ 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎‏‎ببین سوال «چیه و چرا» کاملاً بجا هست. اما بحث من اصلا پاسخ به این سوال نیست. حرفم اینه که جنس این سوال «حل‌شدنی با رشد علمی و عقلیِ بشر» نیست که بگی با گذر زمان دیگه به پیامبر نیازی نداریم. نبیّ میکه من برای پاسخ به مسئله‌ای مبعوث شدم که اساساً عقل بشر مستقلاً به پاسخش راهی نداره. 🔸 هاشم‌زاده: ‏‎خب اگه ندونیم چیه و چرا از کجا بدونیم پیامبر هم حلش کرده یا نه؟ 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎پیامبر مدعی هست که حلش کرده. حالا شما وارد گفتگو باهاش میشوید و نهایتاً یا می‌پذیرید یا نه. اما اگر سخن نبیّ رو نپذیریم، این پرسش اساساً بی‌جواب می‌مونه و من و شما بدون نبیّ راهی به حلش نداریم. گذشت زمان و رشد علمی و فکری هم نمیتونه تو این زمینه کمکی به بشر بکنه. 🔸 ‏‎هاشم‌زاده: حرف منم همینه، پیامبر هم یکی هم ردیف بقیه، یک جوابی داده میبنیم جوابش مشکل رو حل میکنه یا نه. 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎‏‎هم‌ردیفی از این‌جهت که میگی محل بحث نیست. محل بحث اینه که اساسِ «طرح مسئله‌ی ابدیت» برای انسان و «پاسخش» چیزی هست که فقط از نبیّ برمیاد. جز پیامبر کسی نمیتونه ادعای پاسخ داشته باشه چون جز او کسی به اون ساحتِ وجودی راهی نداره و نمیتونه داشته باشه که بتونه ازش خبری بده. ‏‎ 🔸 هاشم‌زاده: خب این یه ادعاست دیگه کل بحث من اینه، دلیل این ادعا چیه؟‏‎‎دلیلش رو باید شما اینطور نشون بدی که بگی ابدیت چیه و چرا، و چرا حالا پاسخ پیامبر بهش بهترین پاسخه. تا دلیل ادعا روشن نشه، ارزشی نداره. 🔹 ملااحمدی: ‏‎‎‏‎دقیقاً، همینی که گفتی هم بخشی از مدّعای پیامبر هست که بالاخره باید برای مخاطب اثبات بشه. اما نکته اینجاس که حتی قبل از دلیل، اصل «ادعا» هم فقط از کسی برمیاد که بتونه دلیلی برای اثباتِ راه‌داشتن به ساحت وجودیِ برتر (که ما ازش تعبیر به «ملکوت» میکنیم) وجود داشته باشه. ‏‎یعنی شما برای اثبات صحت ادعا، حتی لازم نیست بری محتوای اون رو بررسی کنی. قبلش فقط کافیه ازش مطالبه کنی دلیلی بیاره که نشون بده او «صلاحیت طرح ادعا» رو داره. 🔸 هاشم‌زاده: دوتا اشکال هست، اولاً بررسی صلاحیتش باز وابسته به چیستی و چرایی ابدیته، اگه ما ندونیم مشتف و انتگرال چیه، چطوری بفهمیم کی صلاحیت داره مشتق بگیره؟ و در ثانی این شرط لازمه و نه کافی، هر ریاضی دانی صلاحیت مشتق گیری داره، ولی الزاما جوابش درست نیست. 🔰 ادامه در بخش سوّم @Maktabkhaaneh