چند روز دوره درمان و بهبود نسبی دانیال، بنابه درخواست خود او و خانوادهاش، هماهنگی لازم با حرم مطهر رضوی صورت گرفت تا دانیال پس از ترخیص بتواند اولینبار به حرم و زیارت حضرت رضا (ع) مشرف شود. خادمان از جلو زائرسرا دانیال و خانوادهاش را سوار کردند. در مسیر هم برای این پسرمان کفش و لباس نو خریداری شد. دانیال امکان تحرک زیاد و پیادهروی طولانی را نداشت؛ به همین دلیل، وقتی به حرم رسیدند یکی از خادمان که با ویلچر آماده بود از همان پارکینگ او را سوار و تا مقابل پنجرهفولاد همراهی کرد. اینطور بود که دانیال و خانوادهاش یک زیارت اختصاصی انجام دادند و برای ناهار هم مهمان مهمانسرای حضرت شدند.»
از ته دل گفتم: «یا امام رضا (ع)! به پسرم کمک کن!»
شنیدن شرح ماجرای این زائران ویژه حضرت رضا (ع) از زبان پدر دانیال هم جالب است: «دانیال براثر یک حادثه دچار سوختگی شدید شد و ما فوراً او را به بیمارستان زاهدان بردیم، اما متأسفانه بهدلیل کمبود امکانات نتوانستند کار چندانی برای او انجام دهند. پسرم با بدن سوخته مقابل چشمانمان بود و مثل شمع آب میشد. مادرش از غصه یکسره گریه میکرد. همانجا بود که من دست بهسوی آسمان بلند کردم و از ته دل گفتم: یا امام رضا (ع)! به پسرم کمک کن!»
آقای مروی گفت: «نگران نباشید! خود آقا شما را طلبیدهاند.»
او ادامه میدهد: «پزشک بیمارستان گفت که خیلی سریع باید دانیال را به مشهد ببریم. ما هم بدون معطلی راهی فرودگاه شدیم، اما بهخاطر نوع سوختگی دانیال به ما اجازه سوارشدن نمیدادند. ناامید نشدیم و منتظر ماندیم؛ شاید فرجی شود. اگرچه در مشهد هیچ فامیل و آشنایی نداشتیم، در دلم میگفتم که من دارم پسرم را به شهر امام رضا (ع) میبرم؛ حتماً خودش هوای ما را دارد. یکدفعه یک آقایی با لباس سفید آمد و گفت: بیایید سوار هواپیما شوید. از آن لحظه بهبعد، دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. همه کارها درست شد.» پدر دانیال میگوید: «در پرواز با حاج آقای مروی آشنا شدیم و ایشان خیلی کمک کردند که ما بتوانیم درمان دانیال را در مشهد پیگیری کنیم. در مسیر پرواز خیلی با ما حرف زدند و همدلی کردند. خوب یادم هست که به ما دلداری دادند و گفتند: اصلاً ناراحت نباشید! امام رضا (ع) شما را طلبیده و خود ایشان هم کمکتان میکند.»
باورکردنی نبود که امام رئوف اینقدر زود صدایمان را شنید و اجابت کرد
از او درباره خدمت خادمان حضرت هم میپرسم و او میگوید: «بهمحض رسیدن به مشهد، خادمان آستان قدس رضوی همه کارهای درمان پسرم را انجام دادند. باورمان نمیشود که پسرم اینطور از زاهدان به مشهد رسید، دوا و درمان شد، زیارت کردیم و بهسلامتی برگشتیم. خدا به همه آنهایی که به ما کمک کردند اجر بدهد! خیلی خوب از ما پذیرایی کردند.» او درباره علاقه دانیال به امام رضا (ع) هم میگوید: «دانیال، از همان روزهای اول، با اینکه حالش اصلاً خوب نبود و مدام گریه میکرد، با همان حالش میخواست به حرم برود. اما واقعاً امکانش نبود و باید در بیمارستان تحتنظر پزشک میماند. یادم هست همانموقع از من خواست از حرم برایش آب بیاورم. قربان امام رضا (ع) بروم! وقتی یک آبمعدنی از حرم برای پسرم بردم و او خورد، دردش آرام شد و خوابید.» او در ادامه میافزاید: «از وقتی برگشتهایم زاهدان، هرکس برای عیادت پسرمان میآید میگویم: پسرم را خود آقا طلبیدند و شفا دادند.»
@maktabn