جناب خیلی بد دردی است که انسان در حالی که سقوط کرده است احساس کند که در پرتگاه قرار دارد. خیلی بد دردی است که انسان در حالی که نابود شده است احساس کند که در حال نابودی است. خیلی بد دردی است که شخصی امثال شما که روزگاری جراح حاذفی بوده و بیماران در گرفتن نوبت و دادن زیر میزی سرودست میشکستند با ورود به عرصه سیاست آبروی خود را وقف جناح سرمایه اسرائیل نموده آن را در اسفل السافلین ببیند اما فکر کند که در پرتگاه قرار دارد. خیلی بد دردی است که نماینده اول استان هر چه آبرو داشته و نداشته اش را پای فتنه ها و اغتشاشات قمار کند و آن را ببازد و مجبور شود که هر از گاهی با جوک و طنز و سفاحت، خود را در آنتن خبری سرپا نگه دارد. خیلی بد دردی است که مسئولی بعد از چهل سال پست و مقام، ادای اپوزیسیون در آورد اما نه اپوزیسیون او را عاقل بدانند و نه انقلابیون او را جدی بگیرند. و آخر اینکه خیلی بد دردی است که در صفحه تلوزیون رسمی کشور در ابتدای اغتشاشات در پازل دشمن ایفای نقش کنی و مهسا را کشته شده بنامی و طرفداری کنی و نیروی پلیس کشور را متهم به قتل کتی، و ضایع شوی، تا آن حدی که نه جوانان به شما توجه کنند نه دانشجویان محل بگذارند و نه دشمن به آمال و آرزو و به پیروزی رسیده باشد آنوقت مجبور شوی در میان همین ملت زندگی کنی و نتوانی سرت را بالا بگیری. متاسفم که کاری از دست ما برنمی آید فقط میتوانیم دعا کنیم که کار بعضی ها به جنون نکشد.