آماده شد برای مصاحبه؛ بهش گفتن : هرکس میاد برای مصاحبه کفش یا دمپایی رو در میاره و بعد میشینه، تو چرا پابرهنه‌ای؟ گفت : آخه من نذر کردم از روستامون با پای‌برهنه برم تا کربلا :)