در زمان غیبت هم فقهای شیعه نصب‌ مسؤلان و کارگزاران حکومت را از اختیارات ولی فقیه دانسته اند که نیازمند تایید و تنفیذ ونصب است. بطوریکه پس از مرگ شاه اسماعیل اول، مرحوم محقق کرکی به عنوان‌ نایب امام(ع) صاحب اختیار مطلق شد و پادشاه صفوی هم طی فرمانی به عمال و فرمانداران خود امتثال اوامر شیخ را لازم دانسته و تصریح کرده است که فرمان اصلی همانا اوامر و نواهی شیخ است و شيخ اصل و او فرع است. ۲_ تنفیذ حکم رئیس جمهور توسط رهبری و رای مردم در انتخاب رئیس جمهور هر دو اصالت دارند. تنفیذ و رای مردم به منزله یک سکه است که دو وجه دارد و تفکیک پنداری این دو وجه امری محال و مغایر با مردم سالاری دینی است. دوگانه انگاری و دو قطبی سازی تنفیذ حکم توسط رهبری و انتخاب رئیس جمهور توسط مردم با مبانی فکری نظام سیاسی در اسلام و با محکمات و شاخص‌های فکری انقلاب مغایرت آشکار دارد. رای مردم حائز مشروعیت بخشی نظام جمهوری اسلامی است و به ضرس قاطع می توان گفت که آرای مردم ریشه شجره طیبه نظام جمهوری اسلامی ایران است. با این ‌وصف "زینتی" دانستن آرای مردم در اداره امور کشور به همان نسبت خطا و خبط آشکار است که صوری و تشریفاتی دانستن تنفیذ حکم ریاست جمهوری. لذا مشروعیت و مقبولیت رئیس جمهور یک امر اتحادی است، نه انضمامی ، یعنی این دو امر متحد یک پدیده بنام رئیس جمهور را شکل می‌دهد.