این پست برای معرفی
#شهید_بایرامعلی_ورمزیاری 🌹🌹
نوشته شده است.
دوستان بنیاد حفظ آثار برای چاپ دست نوشته شهید در نشریه راهیان نور تماس گرفته بودند. خواستم اشاره ای کوتاه به زندگی این شهید بزرگوار داشته باشم . امیدوارم او نیز به نگاهی شاهدانه به حیات ما نور بپاشد . آمین !
"بایرامعلی ورمزیاری" روزهای اول بهار به دنیا آمد : بهار سال ۴۲ . او اولین فرزند خانواده ای متدین و مهربان بود که در روستای آغ اسماعیل ـ از توابع سلماس ـ با کشاورزی روزگار می گذراندند. بعد از بایرامعلی هفت فرزند دیگر در این خانواده به دنیا آمدند. زندگی بایرامعلی مثل همه بچه های روستا گذشت تا این که آنها به سلماس کوچ کردند. با اوج گرفتن قیام مردم در سال ۵۷ او نیز که دانش آموز مقطع راهنمایی بود در صف نوجوانان فعال قرار گرفت و حتی در یکی از راهپیمایی ها از ناحیه سر مجروح شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دستور امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی برای خدمت به مردم محروم و مستضعف وارد جهاد سازندگی سلماس شد. فوت پدر بزرگوارش در سال ۵۸ باعث شد او که فرزند بزرگ خانواده بود در کنار مادر دریا دلش بار زندگی را به دوش بگیرد. پس از هفت ماه خدمت در نهاد انقلابی جهاد در سال ۵۹ وارد سپاه پاسداران سلماس شد و تا زمان آغاز جنگ تحمیلی به خدمت در کردستان و مبارزه با دشمنان قسم خورده انقلاب پرداخت. روحیه تلاش و شهادت طلبی اش او را مدام به سوی جبهه های جنوب می کشید . سرانجام توانست برای اولین بار در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۳ به طور داوطلبانه عازم جبهه های جنوب شود. از آن پس بیش از ده بار به جبهه اعزام شد و در عملیاتهای فتح المبین - بیت المقدس- رمضان - مسلم بن عقیل - محرم - والفجر مقدماتی -والفجر یک - والفجر چهار فعالانه شرکت کرد . او بارها مجروح شد و سرانجام در عملیات خیبر مزد همه مجاهدتهای خالصانه اش را گرفت و در حالی که فرماندهی گردان علی اکبر را به دوش داشت در اوج غیرت و شجاعت و گمنامی در جزیره مجنون به شهادت رسید. او در آخرین تماس بی سیمی با فرمانده لشکر عاشورا آقا مهدی باکری گفت : " برادر باکری به آقای هاشمی رفسنجانی (جانشین فرماندهی کل جنگ) پیام ما را برسانید و بگویید که ما مانند امام حسین (ع) با دشمن جنگیدیم و حسین وار به شهادت می رسیم. "
به راستی او عاشق صادقی بود که تا آخرین لحظه عمر با ایمان و استوار جنگید . در حالی که با گردان شهادت طلب خود در عقبه دشمن به محاصره افتاده بود کوشید با جلب توجه دشمن به سوی خود باقی مانده نیروهایش را از محاصره برهاند و در این راه آماج تیرهای دشمن دون قرار گرفت و در تاریخ ۵/ ۱۲/ ۱۳۶۲ به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید ۱۲ سال روی خاک سوخته جزیره مجنون بر زمین ماند و سرانجام به دست جستجوگران نور (نیروهای تفحص) به دست آمد و در نهم بهمن ۷۴ با تشییع پرشور مردم قدرشناس سلماس در جوار برادر کوچکترش شهید عبدالله ورمزیاری ( که در سال ۶۴ به شهادت رسید) به خاک سپرده شد.
شهید بایرامعلی ورمزیاری در طول حضورش در مناطق جنوب با نوشتن یادداشتهای روزانه اش اسناد بی بدیلی برای تاریخ پرافتخار ایران اسلامی به جای گذاشته است. او در پانزده دفترچه کوچک ما را به روزهای الهی دفاع مقدس می برد . او شرح مجروحیت و دیدار عاشقانه اش با مولای خویش را در جلد ده دفترچه باز گفته است . انتشار این قسمت از یادداشتهایش، حسن آغازی است بر انتشار تمام دست نوشته های آن سردار گمنام. یاد و نامش تا ابد چراغ راهمان باد !
#صلوات 🌸🌼🍀
زندگی و خاطرات و دست نوشته های شهید بایرامعلی ورمزیاری توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
نویسنده:
#معصومه_سپهری
Sokhann.blog.ir/post/151
#مردان_خدا 📿
@mardane_khoda