برادرش محمود نقل می‌کند، زمانی که علی ترور شد، مرتب آیات «يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»[1]‏ و الله‌اکبر می‌گفته تا اینکه بی‌هوش می‌شود. با شروع دفاع مقدس، عزم دیار مجاهدان و میدان نبرد کرد تا در عمل نیز مروج  فضائل امام علی علیه‌السلام باشد. وعده داده بود که عید غدیر نیز لباس فاخر شهادت بر تن بپوشد. سال 1364 بود که گلوله‌های بعثی سینۀ استاد را از هم شکافت و پس از بهبودی، دوباره راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. پس از چندین نوبت حضور در جبهه‌ها و شرکت در عملیات‌های عمده، جهاد فی‌سبیل‌الله را به انجام رسانید و سرانجام پس از سال‌ها مشتاقی و مهجوری، شب نظر به وجه‌الله فرا رسید و او با بالی زخمی و خسته از تمنایی دائم، طبق وعده‌ای که کرده بود، در روز عید غدیر به هفت‌آسمان عروج کرد. 21/5/1366 یادآور روز عروج و پرواز او از منطقۀ عملیاتی سومار و ارتفاعات 402،[2] در بی‌کران آسمان است و پیکر پاکش در دارالرحمۀ شیراز آرام گرفته است. علی را چون شهید در معرکه بود، برادرش محمود با همان لباس جبهه و بدون غسل و کفن به دل خاک سپرد. کتاب قرآن و نهج‌البلاغه‌ای که همواره با علی بود نیز به خون آن شهید آغشته شده بود. به گفتۀ همکارش سرگرد جانباز رحمان میرزائیان، «حاج علی هم مسئول[سرپرست] عقیدتی سیاسی پادگان (تیپ 55 هوابرد شیراز) و هم استاد آموزش‌های سیاسی و مذهبی بود. در کردار و اندیشه‌های این انسان بافضیلت، دنیایی از عشق و معرفت به خداوند وجود داشت. او انسانی متعبد و متعهد هم برای حضرت حق و هم برای نظام اسلامی بود. وی یکی از شاگردان نمونه و موفق آیت‌الله دستغیب بود و در تفهیم و بیان مطالب و مقاصدش بسیار کارآمد بود.»