عباس زال ـ يکي از همرزمان شهيد ـ مي گويد: «شهيد مزدستان در عمليات خيبر حضور داشت. عمليات بسيار حساس و خطرناک بود. او محکم و تا آخر کار ـ در عين حال که عراقي ها پاتک مي زدند ـ حضور داشت.» دوره هاي آموزشي مختلفي از جمله: دوره ي هدايت آتش و دوره ي فرماندهي قبضه 106 ميلي متري را در واحد ادوات(ضد زره) تيپ 21 امام رضا (ع) گذرانده بود. شهيد مدتي در کردستان و همچنين در عمليات والفجر دو و عمليات بدر نيز شرکت داشت. تقريباً از عمليات خيبر به بعد در تمام عملياتي که تيپ 21 امام رضا (ع) فعال بود، حضور داشت. همچنين مسئوليت اطلاعات به عهده ي ايشان بود. برادر شهيد مي گويد: «وقتي او قسمت اطلاعات ـ عمليات را انتخاب کرد، از او خواستم که به تشکيلات جهاد بيايد که در آن جا هم فن کار با دستگاه هاي مهندسي را ياد بگيرد و هم خدمت به جبهه است. او گفت: من رزمنده اي را به ياد دارم که روي سيم خاردار قرار گرفته بود تا ديگران از روي او بگذرند. او خاطره ي کساني که جان خود را فداي اسلام مي کردند يادآور مي شد واز اينکه در جايي غير از بطن جنگ باشد ,گريزان بود». در پشت جبهه براي جذب نيرو فعاليت مي کرد و در جبهه مسئوليت هاي مهم به او واگذار مي شد. محمدرضا زال حسيني ـ دوست و همرزم شهيد ـ مي گويد: « از خصوصيات بارز او نماز شب بود. نماز شب او با نماز شب خيلي ها فرق داشت. نماز شبي که يکي ـ دو ساعت مانده به اذان صبح، در نيمه شب مي خواند. ما معمولاً نيم ساعت يا يک ساعت مانده به اذان صبح با صداي قرآن بلند مي شديم، مي ديديم که شهيد مزدستان از گوشه اي مي آيد و جانمازش به دستش است. او تا آن لحظه با خداي خويش خلوت کرده بود.» محمد حميدي مي گويد: « خدا را شاهد مي گيرم در مدتي که با او آشنا بودم در جبهه و غيره، حتي يک شب نماز شب او ترک نشد. آن هم چه نماز شبي! دو ساعت به اذان صبح بلند مي شد و آن چنان گريه مي کرد و به پهناي صورت اشک مي ريخت که انسان متحير مي ماند. در مدت 25 روز عمليات بدر در درون قايق، در پيشروي، در عقب نشيني، در محاصره ي نيروهاي عراقي و در قلب پاسگاه هاي آبي «ترابه» يک شب نماز شبش ترک نشد، به طوري که بعد از عمليات آثار پيچ و مهره هاي کف قايق، روي ساق هاي پايش نمايان بود. از مهم ترين صفات ممتاز شهيد، همين نماز شب و تهجد اين عارف با الله بود.» علي ادريسي مي گويد: «در سنگرهاي تنگ و تاريک يا جاهايي که مزاحم کسي نشود و در هواي بيرون و سرد، خيلي وقت ها که براي خوردن آب بيدار مي شديم، مي ديديم او بيرون و در هواي سرد مشغول گريه و زاري است و نماز مي خواند.»