🔷 به مناسبت ۴ آبان سالروز سقوط خرمشهر، برسد به دست همه نخبگان وطن! 🔸سوم خرداد سال ۱۳۶۱ و اولین ساعات پس از آزادی خرمشهر و در میان آن همه غم و شادی، شهید بهروز مرادی به محض ورود به شهر، یاد چیزی افتاد و چند تا از نیروها را با خود همراه کرد و به طرف میدان فرمانداری رفت! از قدیم، نرسیده به میدان، کتابخانه‌ مرکزی خرمشهر قرار داشت. 🔸بهروز با اضطراب وارد ساختمان کتابخانه شد. به محض ورود، همه درجا خشکشان زد! تعدادی اسکلت وسط سالن مطالعه کتابخانه دور هم افتاده بودند و کتاب‌های قفسه‌ها روی آنها ریخته بود! بهروز با بغض و اشک گفت: ۴ آبان ۱۳۵۹ که عراقی‌ها داشتند خرمشهر را اشغال کامل می‌کردند، اینها ۱۲ نفر از تکاوران نیروی دریایی ارتش و چندتایی هم بچه‌های سپاه بودند که در اینجا نمی‌گذاشتند عراقی‌ها به پل خرمشهر نزدیک شوند. 🔸آن موقع یکی دو بار آمده بودم پیش آنها. بعداً شنیدم گلوله خمپاره بعثی‌ها به سقف کتابخانه خورده و همه آنها شهید شده‌اند. از ۴ آبان ۵۹ تا امروز (سوم خرداد ۱۳۶۱) منتظر بودم تا بیایم و ببینم چه بر سر اینها آمده است. بچه‌ها، آرام و با احترام، کتاب‌ها را کنار زدند و استخوان‌ها را از میان آوار سقف درآوردند تا برای خانواده‌هایشان که بیش از یک سال و نیم دنبال بچه خود می‌گشتند بفرستند. 🔸آن کتابخانه امروز نوسازی شده اما نمی‌دانم که آیا در سالن آن نوشته‌اند: در اینجا ۱۲ رزمنده غیرتمند ایران زمین بیش از یک سال با کتاب های «جنگ و صلح»، «بینوایان» و «پیرمرد و دریا» همسایه بودند یا نه!؟ ✍عنایت صحتی شکوه، از مدافعان خرمشهر