حق الناس یاسر با ایمان، خوش اخلاق و مهربان بود. با هر فردی مثل خودش رفتار می‌کرد. احترام زیادی به بزرگ‌تر‌ها و اطرافیانش می‌گذاشت. او هم، چون پدرش اهل رزق و روزی حلال بود. دسترنجی را که به خانه می‌آورد با تلاش بسیار به دست می‌آورد. وقتی روی زمین کشاورزی راه می‌رفتیم می‌گفت مراقب محصولاتش باشید مال مردم و حق الناس است. نکند حق مردم به گردن شما بیفتد. تنها به فکر این دنیا نباشید و به آن دنیایتان هم فکر کنید! یک بار سیزده بدر بیرون رفته بودیم. من از روی زمین‌های اطراف نعناع و کمی سبزی جمع کردم. فردای آن روز آن‌ها را شستم و سرسفره آوردم. یاسر لقمه اول را خورد، وقتی به لقمه دوم رسید، گفت از کجا آوردید؟ گفتم از سر زمین و کنار جوی جمع کردم. گفت مادر این همه زمین‌ها را لگد کردی، آن کشاورز چه گناهی کرده؟ چون مهمان داشتیم از دستش ناراحت شدم و کلی خود خوری کردم و گفتم این بچه را ببین به من یاد می‌دهد! یاسر رو به من کرد و گفت مادر ناراحت نشو. شما اهل روضه اباعبدالله (ع) هستید. مهمان حضرت را ولیمه می‌دهید باید به این نکات هم توجه کنید. فردای آن روز اول صبح رفتم سر زمین به صاحب زمین گفتم که من از کنار زمین شما نعناع کندم و به خانه بردم، بچه‌ها مرا دعوا کردند، آمدم تا از شما حلالیت بگیرم. آن بنده خدا گفت من این زمین کشاورزی را اجاره کردم. کاش مادر همه مثل شما بودند. نوش جانتان باشد. خیلی آرام گرفتم و به یاسر هم گفتم که رفتم و از صاحب زمین حلالیت گرفتم.