پانزده نفری در محاصره دشمن گیر کرده بودیم. از فشار تشنگی، بی حال و خسته خوابمان برد. بیدار که شدیم محمد حسن گفت: توی خواب حضرت زهرا سلام الله را دیدم به من آب دادند و قمقمه یکی از را پرکردند. فوری رفتیم سر وقت قمقمه های شهدا یکی شان پر بود از آب خنک انگار همین الان داخلش یخ انداخته بودند همه سیراب شدیم از مهریه حضرت زهرا سلام الله 🕊🌹 ✍🏻به راویت غلام علی ابراهیمی 📚 خط‌ عاشقی‌۲