مصاحبه با خانم زهرا کشتکار دختر شهید فاطمۀ عمیدی پور لطفاً خودتان را معرفی کنید:      زهرا کشتکار هستم، تنها فرزند سلیمان کشتکار و شهیده فاطمه عمیدی پور.   مادر بزرگوارتان در زمان شهادت چند ساله بودند؟      مادرم متولد 9 خرداد 1347 است و در زمان شهادت حدوداً هجده ساله بوده است.   در آن زمان، شما چند ساله بودید؟      من متولد 7/9/64 هستم و مادرم در تاریخ 29/11/1365 یعنی حدود 14 ماه پس از تولد من به شهادت رسید.   در زمان شهادت مادرتان کجا بودید و آیا خاطره‌ای از آن روز دارید؟      در آن زمان به همراه مادرم در شیراز بودیم ولی چیزی از آن حادثه به یاد ندارم.   چه حسی درباره مادرتان دارید؟      فکر می‌کنم او هم مثل تمام شهیدان انتخاب شده بود تا در جمع مدافعان دین خدا و میهن اسلامی‌مان قرار گیرد. او همیشه با من است و فکر می‌کنم همیشه نگران و مواظبم است و در هر کاری مرا راهنمائی می‌کند، بارها خوابش را دیده‌ام و به من امیدواری داده و برای رفع مشکلاتم مرا به خواندن زیارت عاشورا دعوت کرده است. اگرچه همیشه به زیارت مزار او می‌روم ولی بیشتر در خوابهایم با من ارتباط دارد.   نظرتان درباره شهید و شهادت چیست؟      سؤال سختی است، فکر می‌کنم هیچکس معنای دقیق آن را نمی‌داند، فقط خدا و خود شهدا می‌دانند که چیستند و چکار کرده‌اند، قرآن کریم هم گفته که آنها همیشه زنده‌اند و در نزد حق روزی دارند ولی ایکاش مردم و مسئولین معنای واقعی شهید را می‌دانستند، ایکاش از خون شهیدان سؤ استفاده نمی‌شد.   درباره اقوامتان بگوئید؟      سه دائی و هفت خاله، چهار عمو و چهار عمه (تنی و ناتنی) دارم که اکثراً در روستای کورکی زرقان و مرودشت و شیراز زندگی می‌کنند، در ضمن سه برادر و دو خواهر ناتنی نیز دارم.   درباره تحصیل و شغل و زندگی‌تان بگوئید؟      لیسانسیه حسابداری هستم و در فرمانداری ارسنجان کار می‌کنم.   آیا شعری را که در مورد مادرتان سروده شده خوانده‌اید؟ ​​​​​​     بله ، این شعر به تازگی به دستم رسیده و خیلی جالب است، خوشحال شدم که مادرم از یاد نرفته و گوشه‌ای از خاطرات شهادت و زندگی او به صورت شعر درآمده است. در ضمن از بنیاد شهید و شورای اسلامی شهر زرقان سپاسگزارم و امیدوارم که مردم قدر شهیدان گرانقدر خود را بدانند و با صبر و مقاومت در برابر دشمنان دین و میهن ما بایستند.