او همیشه سعی داشت پدر و مادری را که سالها خوندل خوردهاند ازخودراضی نگه دارد و آنها را ناراحت نکند. عبادات او بهموقع بود و نماز و روزههای او سرمشق دیگران بود ساعتها سر بر سجاده مینهاد و با معبود خویش گفتگو مینمود.
خیلی دوست داشت که قرآن تلاوت نماید . با مردم طوری رفتار مینمود که پس از یکبار برخورد، مثل این بود که سالها با وی آشنا هستند . پس از مدت زیادی که در جبهه بود ، سیزده آذر 1364 روزی که قصد برگشت به بروجن را داشت ، برای خداحافظی به نزد دوستانش رفت . اما این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و خودروی حامل او و دوستانش در معرض دید دشمن قرار گرفت و با اصابت گلوله خمپاره دشمن، سرداری را در خون خویش شناور نمود. پیکر شهید پس از تشییع باشکوهی که انجام گرفت در جوار همرزمان شهیدش روضه الشهدا بروجن به خاک سپرده شد . روحش شاد و یادش گرامی باد .