قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهید عیدمحمد عباسی سالک‌آباد طیبه قهرمانی، همسر شهید عید محمد عباسی سالک آباد، در گفتگو با خبرنگار
وی اذعان کرد: همان روز که من با محل کار همسرم تماس گرفتم، یکی از همکاران آقای عباسی به نام آقای اخوت  به خانه ما آمد و گریه می‌کرد، پرسیدم چرا گریه می‌کنید؟ گفت: چیزی نیست و به دلیل اینکه دو روز قبل بردارآقای اخوت فوت کرده بود من فکر کردم او به این دلیل گریه می‌کند وپیگیر نشدم.     همسر شهید بیان کرد: آقای اخوت از من خواست که لباس سیاه بپوشم ودر خانه هم پرچم سیاه نصب کنم که من نگران شدم که نکند برای همسرم اتفاقی افتاده است و اصرار کردم به همکارش که چرا لباس سیاه بپوشم و... که جوابی نداد و گفت نگران نباشید.    قهرمانی گفت: آن زمان من یک دختر 13 ماهه داشتم و فرزند پسرم هم قرار بود چهار ماه دیگر به دنیا بیاید برای همین ابتدا کسی به من مستقیم نگفت چه اتفاقی افتاده است.     وی اظهار کرد: من که خیلی نگران شده بوده همسر خواهر شوهرم را به محل کار همسرم فرستادم تا ببیند چه خبر است که وقتی همسرخواهر شوهرم برگشت حالش خوب نبود و من مطمئن شدم که اتفاقی افتاده است و گریه می‌کردم.     همسر شهید ادامه داد: همسر خواهر شوهرم گفت آقای عباسی مجروح شده و او را به مشهد منتقل کرده اند که من گفتم می‌خواهم به مشهد بروم اما مانع شدند و گفتند از بس شدت جراحت زیاد بوده او را با هواپیما به تهران برده اند؛ بعد از شنیدن این خبر بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم که در بیمارستان بودم و همسرم همان لحظه اول به شهادت رسیده بود مشهد و تهران بردن بهانه بود که من متوجه نشوم.     قهرمانی بیان کرد: در بیمارستان هم که بودم کسی خبر شهادت همسرم را به من نداد و هر چه می‌پرسیدم می‌گفتند که حالش خوب است بعد از ترخیص از بیمارستان در مسیر خانه، جلوی در کلانتری عکس همسرم را روی ماشین کلانتری دیدم و آنجا بود که فهمیدم همسرم شهید شده است از لحظه آخری که همسرم را دیدم تا شنیدن خبر شهادتش سه روز طول کشید.