آخر میوه فروشی های بازار یک پیرمرد نحیف میوه میفروخت.
از بساط کوچک و میوه های لک دار ش معلوم بود که خریداری نداره اما پیرمرد یه مشتری ثابت داشت به نام شهید رجایی...🌷
آقای رجایی می گفت: میوه هاش برکت خدا هستن، خوردنش لطفی داره که نگو و نپرس
به دوستانش هم می گفت این پیرمرد چند سر عائله داره از او خرید کنین...