25 اسفند 92 اولین اعزامش به سوریه بود و در تاریخ 25 اردیبهشت 93 از سوریه بازگشت. قبل از اعزام دومش به سوریه، به مشهدالرضا رفت و در سفر مشهد از امام رضا(ع) حاجت سوریه را گرفت. قبل از شهادت حضرت رقیه(س) خیلی سریع از مشهد بازگشت و با خانواده به حرم عبدالعظیم(ع) رفتند. هیئت‌های بسیاری در حرم تجمع کرده بودند و حاجی مثل ابر بهاری ‌گریه می‌کرد و مدام از حضرت رقیه(س) خواسته‌ای را با تمام وجود زمزمه می‌کرد. آن شب همسرش از حضرت رقیه(س) می‌خواهد که اگر لیاقت همسر شهید بودن و نگهداری دو فرزند حاج محمود را دارد، حاجی به حاجت دیرینه‌اش برسد. در راه برگشت به خانه چهره‌اش عوض شد و انگار حاجتش را از سه ساله کربلا گرفته بود. فردای آن شب، روز شهادت حضرت رقیه(س) بود که به سوریه اعزام شد. در سوریه هم کار ادوات انجام می‌داد و هم پشتیبانی و البته غیر آنها باز همه کار می‌کرد. علاوه‌بر اینها در یک ابتکار منحصربفرد خدماتش در اردوهای جهادی را در سوریه برپا نمود و در مورد مردم سوریه انجام داد. در سوریه خیلی انسان شوخ‌طبع و بانشاط و شادابی بود. وجودش حال و هوای خاصی به محیط بخشیده بود. سریع با اطرافیان ارتباط می‌گرفت. همه جذب محمود بودند. یک برخورد خیلی عاشقانه‌ای با بچه‌ها داشت. همه را به یک چشم می‌دید. اصلاً ندیدند که بین بچه‌های فاطمیون، سوری و یا ایرانی‌ها فرق بگذارد.