بازخوانی گوشه‌ای از وصیت‌نامه سردار شهید “سید عباس میرهادی” در تاریخ: ۲۲ شهریور ۱۳۹۴در: خاطرات, دفاع مقدس, شهدا, وصیت نامه شهدابدون دیدگاه  چاپ ایمیل «خدایا تمام وجودم و تمام فکرم در این است که هرچه زودتر به تو برسم. خدایا بگذار که با ریخته شدن خونم در راهت تمام ‌کبر و غرور من با خونم شکسته شود و بگذار پروانه‌وار به دور شمع بسوزم تا از نور خون خود دنیاى ظلمت را روشن کنم. خدایا در تنهایى تمام وجودم بر خود مى‌لرزد و دیگر نمى‌توانم در این دنیا زندگى کنم و مى‌ترسم که وقت بگذرد و چنین سعادتى نصیبم نشود (شهادت). خدایا به من اجازه بده در راهت قربانى شوم و خدایا قبل از شهادت مرا آزاد کرده و من این آزادى را به هیچ چیز نخواهم فروخت. خدایا شهادت مرا که بهتر از همه چیز براى من است تضمین کن. خدایا تو را شکر که چه نعمت‌هایى را به من دادى و اما قدر ندانستم. خدایا تو را شکر که مرا از خانواده‌اى مستضعف قراردادى تا درد مستضعفان را بدانم. خدایا تو را شکر که چه شب‌ها مرا گرسنه نگاه داشتى تا درد گرسنگان را بدانم. خدایا تو را شکر که دوران زندگى مرا از کودکى تا به حالم را با سختى قرار دادى تا درد آنها را که سختى مى‌کشند، احساس کنم. خدایا تو را شکر که لیاقت جبهه آمدن و در جبهه شرکت کردن را به من دادى. خدایا تو را شکر…»