💥 حرف از کوکتلمولوتوف و نارنجک دستساز نبود که نهایتا یک ماشین را بسوزاند یا اتاقک پایگاه بسیج دانشگاه را!
حرف از حملهی گسترده.ی چند هواپیما به مناطق جنگی هم نبود!
اصلا حرف مردن نبود!
حرف از بهار بود و نو شدن طبیعت، شکوفه زدن درختها، گردهافشانی گلها
البته شرایط جنگی بود و هر از گاهی آتش، دامن شهر را هم میگرفت، مثل دو روز قبلش که شهر بمباران شد و شیشهها شکست، اما دیگر قرار بر کشتار دستهجمعی نبود.
📛 قرار نبود گاز خردل و گاز اعصاب و سیانوژن را با هم قاطی کنند و بمب شیمیایی بسازند و به دست دیوانهی سیریناپذیر از کشتن بدهند
قرار نبود کودکان خردسال توی آغوش پدر یا مادر دست و پا بزنند، بدنشان تاول بزند، احساس خفگی کنند و مدتی بعد هر دو با هم جان بدهند
قرار نبود یک شهر زیر اجساد تغییر شکلیافتهی ساکنانش چنان دفن شود که راهی به جز حفر گورهای دسته جمعی نماند!
💬 - عطیه! ول کن این حرفهای حالبدکن را دم عیدی...
از نوروز حرف بزن، از بهار، از عطر اطلسیها و آواز دلنشین قناریها... صدام گور به گور شد، تمام شد آن روزها. از آینده بگو از امیدها آرزوها
- صدام گور به گور شد، اما
صدامسازها هستند هنوز!
هنوز آوای جنگ و بوی باروت گلوله را به آواز قناری و عطر اطلسی ترجیح میدهند.
🔆
باید هر سال دم عید که میشود از حلبچه و سردشت و مریوان بگوییم؛ از سلاحهای شیمیایی آلمانی- فرانسوی- انگلیسی، با چاشنی حمایت امریکایی بگوییم تا واقعیت وحشی ضدانسانی غرب برای امیدها و آرزوهای شهرمان نمایان شود و همانطور که گَرد شیشهها را میگیریم تا آفتاب خودش راهش را پیدا کند و گلهای قالی را خوب نوازش کند، گَرد بیخبری و غربپرستی از وجودشان پاک شود.
💫 من اگر از جنگ هم بگویم، بوی
آزادی و کرامت و عزتنفس میدهد، درست مثل وقتی که مصیها از آزادی میگویند و بوی تعفن و لجن در بند کشیدن و مرگ، هوا میشود.
✍ عطیه شریف
🗓 به مناسبت ۲۵ اسفند، سالروز بمباران شیمیایی حلبچه
#بانوی_نقش_آفرین
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪