در حسرت آن غنچه ی لبخند بمیرم از داغ تو ای کودک دلبند بمیرم خون است که می جوشد از این ریشه دمادم در سایه ات ای نخل تنومند بمیرم امشب گره از بغض من و پنجره بُگشا تا این که رها از غُل و هر بند بمیرم در لُجّه ی خون می تپد این قلب دمادم غم نیست، در اندیشه ی پیوند بمیرم ای قدس تمام سر و جانم به فدایت با نقش تو بر سینه و سربند بمیرم پیچیده در اقصای زمانه ضربانت از شوق نفس های تو سوگند بمیرم از پا ننشینم وطن سبز و صبورم در راه رهایی تو هر چند بمیرم.. https://eitaa.com/maryammohebi14