🌀 خاطرات خواندنی و شیرین این روحانی آزاده را از دست ندهید 🔻 حجت الاسلام والمسلمین عیسی نریمیسا در گفت و گو با حوزه نیوز: ▫️ یکی از بعثی‌ها مرا در جمع دید. بنده طلبه بودم و لباس طلبگی نداشتم؛ ولی ریش بلندی داشتم و از چهره‌ام مشخص بود که طلبه هستم. او به فرمانده‌اش گفت: من او را می‌خواهم. گفت: چرا می‌خواهی؟ گفت: برادر من در جنگ کشته شده و مادرم به من دِین انداخته که شیرم را حلالت نمی‌کنم مگر این‌که ۱۰ تا پاسدار ایرانی را به إزای برادرت بکشی. فرمانده گفت: نمی‌شود. ما با بی‌سیم خبر دادیم که ۴۴ تا اسیر گرفتیم و اگر فرماندهی ... ▫️ یک روز یک ژنرال بعثی وارد اتاق شد، خیلی درجه داشت و یک چوب هم در دستش بود. از زندان‌بان سؤال کرد که چرا او را به زندان آورده‌اند؟ گفت: نمی‌دانم قربان. گفت: هر کسی را که به این زندان می‌آورند مجرم است. او آمد و به من گفت: بگو خمینی کفش ... ▫️ داشت خداحافظی می‌کرد گفتم: برادر! دفعه‌ی بعد که آمدی، حتما مأموریت رزمی بگیر. خندید و گفت: ان‌شاءالله. گفتم: برادر! نگفتی اسمت چیست؟ گفت اگر اسمی باشد، «سید مرتضی» هستم. «سید مرتضی» رفت و بعد از سالیان سال که از اسارت آزاد شدم و روایت فتح را دیدم، متوجه شدم که ... 🔸 مشاهده خاطرات 👇 https://hawzahnews.com/xcs9h 🔸 فیلم کامل 👇 https://hawzahnews.com/xcrL6 خبرگزاری‌حوزه •┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••••┈• 🔻 🔻 🔻 @masaajed @masaajed