📚عابد روزه دار و زن بهشتى در ميان بنى اسرائيل (قبل از سلام) عابدى يك عمر طولانى به عبادت خدا اشتغال داشت، در عالم خواب به او گفته شد فلان زن از دوستان تو در بهشت است. وقتى بيدار شد، سراغ آن زن را گرفت تا او را پيدا كرد، سه روز او را مهمان خود نمود، تا ببيند او چه عملى انجام مى دهد كه اهل بهشت شده است، وى در اين سه روز ديد، او يك زن عادى است، شبها كه عابد شب زنده دارى مى كند، او مى خوابد، روزها كه عابد روزه مى گيرد، او روزه نمى گيرد ... تا اينكه: به او گفت: "آيا غير از آنچه از تو ديدم عمل ديگرى ندارى؟" او گفت "نه به خدا سوگند، اعمالم همين است كه ديدى"، عابد اصرار كرد كه فكر كن و بياد بياور كه چه عمل نيكى دارى ... سرانجام زن گفت: من يك خصلت دارم (كه همواره راضى به رضاى خدا مى باشم) اگر در سختى باشم، آرزوى آسانى نمى كنم، اگر بيمار باشم، آرزوى سلامتى نمى كنم و اگر در گرفتارى باشم آرزوى آسايش نمى كنم (بلكه پسندم آنچه را جانان پسندد). عابد جريان را دريافت، دستش را بر سرش زد و گفت: "سوگند به خدا اين خصلت (رضا به رضاى الهى) خصلت بزرگى است كه عابدها از داشتن آن عاجزند. 📚 مجموعه ورّام، ص ۲۳۰ ✍ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌@Masafe_akhar