✍️مثل باغ
☀️ ظهر میدرخشد. از ماشین پیاده میشوم. دکمهی دزدگیر را میزنم، صدایش بلند میشود. دست پسر و دخترم را میگیرم و لابه لای باغ قدم میزنم.
📖لای گلها را باز میکنم، بو میکشم و باز سرجایشان میگذارم. کتابخانه و فروشگاه کتاب را میگویم. مثل قدم زدن در باغ است، باغی که هر کدام از گلهایش یک رنگ و بو دارد. انتخاب سخت است، ولی هیچ وقت دست خالی برنمیگردم. دست خالی برگشتن از این باغ، ضرر سنگینی است.
📚دستهایم را پر میکنم و برای هر کدام از پنج فرزندم، کتابی انتخاب میکنم. جملهی رهبر در ذهنم نقش میبندد:«اگر یک روز همهی مردم، اهل مطالعه شوند، دنیا بهشت خواهد شد.»
🌸من برای بهشت شدن دنیا این قدم را برمیدارم. در همین افکار هستم که خدیجه دختر مهربانم دستم را به سمت خود میکشد و با خجالت پرده از یک راز بر میدارد:«مامان من دشویی دارم.»
من😊
کتابها 😐
خدیجه😢
#روز_کتاب_خوانی
#به_قلم_ترنم
🆔
@tanha_rahe_narafte