✍️ رؤیایی صادقانه ☘️ شیخ از خواب پرید و در بُهت فرو رفت. با خود فکر می‌کرد و می‌گفت: « آخر این چه خوابی بود که من دیدم ؟ من کی هستم که به دو امام تعلیم دهم؟! استغفرالله ! امام حسن و حسین علیهماالسلام کجا ؟ من کجا ؟ خدایا می‌دانم خواب دیدن معصوم، خواب شیطانی نیست. تعبیرش را نمی‌دانم خودت کمکم کن » 💥خواب دیده بود در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته و حضرت زهرا(سلام الله علیها) دست امام حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته و کنار شیخ مفید آمد و فرمود: « یا شیخ! علّمهما الفقه؛ ای شیخ به این دو، فقه آموزش بده» ☀️وقتی صبح شد به همان مسجد رفت و همانجا که در خواب دیده بود، نشست. بعد از مدتی، خانمی محجبه که سرش را پایین انداخته بود، دست دو پسر را در دست گرفته و وارد مسجد شد. به نزد شیخ رفت و همان سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خواب را تکرار کرد. 🌺 شیخ مفید لبخندی بر لبانش نقش بست. اکنون تعبیر خوابش را می‌دانست. بدون معطلی پذیرفت و نگاهی از روی مهر و محبت به آن دو کرد. نور سیادت در چهره‌شان نمایان بود. دستش را به طرف‌شان دراز کرد: « خب اول بگید ببینم اسمتون چیه؟» « یا شیخ من سیدرضی‌ام» « و من سیدمرتضام » ▫️برگرفته از کلام ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 🆔 @tanha_rahe_narafte