✍دنیای بازیها
👀چشم هایش را به سمت اتاق خواب با یک چرخش ۹۰درجه چرخاند. پاورچین پاورچین به سمت کشوی کمد اتاق رفت. نفس هایش را در سینه حبس کرده بود. دستش که به گوشی برخورد کرد برق چشمانش را مهمان کرد.
⚡️غرق در دنیای بازیها شده بود.
مدتی بود که دیگر گوشی به دست نشده بود.
🧕مادر کنار در اتاق دستی به چشمان نیمه بازش کشید و به سمت علی خیره ماند.
🧔♂پدر نیز با خمیازه ای پشت خمیازه ی دیگر چشمانش را به علی دوخت .
پدر و مادر هر دو به فکر فرو رفتند.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_بهاردلها
🆔
@masare_ir