ماجراهای امین و دوچرخه 🙋‍♂️🚲 ✍️دوستی امین:🙍‍♂️ خوش رکاب امروز از کدوم مسیر دوست داری بریم خونه؟ خوش رکاب: 🚲 من اون مسیری رو دوست دارم همش گُل و سبزه هست. همون خیابون رو میگم درختاش به هم رسیدن، انگار از یک دالان پُر از درخت رد میشی. امین:🙍‍♂️ آهان اون خیابون رو می گی که مسیرش طولانی تره؛ ولی باحال تر و قشنگ تره. پس بزن بریم. دوچرخه:🚲 راستی امین امروز محمود چش بود؟ بعد بهش چی گفتی آروم شد؟ امین: 🙍‍♂️ هیچی بابا همش فکر می کنه من باهاش دشمنم. از بس خیالاتی شده فکر می کنه من مانع توجه معلم به اون میشم چون نمرهام از او بهتره. دوچرخه: 🚲 خُب تو چی گفتی؟ به نظر میاد با حرف تو آروم شد؟ امین: 🙍‍♂️ چیز خاصی نگفتم راستش چند روز پیش در مورد دوستی کتابی می خوندم، توش حدیث قشنگی دیدم به اون حدیث عمل کردم. دوچرخه: 🚲 بگو ببینم چی بوده که محمود رو آروم کرد؟! امین: 🙍‍♂️ حضرت علی علیه السلام فرمودن: اگه دوستی تون رو به زبون بیاری همین سبب میشه یِ دوست جدید بگیری.(1)خُب منم به محمود گفتم که دوستش دارم و دوستش هستم، اگه خواست می تونه تو درس خوندن رو کمک من حساب کنه. دوچرخه: 🚲 آفرین امین خوشم اومد از کارت. امین: 🙍‍♂️ البته خوش رکاب همه اینارو مدیون مامان و بابام هستم. اونا کتابای خوب برام می خرن و سفارش می کنن زیاد مطالعه کنم. 🌸🌸🍀🍀🌸🌸🍀🍀 🌺(1)امام علی علیه السلام: بِالتَّوَدُّدِ تَكونُ المَحَبَّةُ 🍀امام على عليه‏السلام : با اظهار دوستى ، دوستى پديد می آيد. 📚 غرر الحكم : 4194 🆔 @tanha_rahe_narafte