هی پلکام داشت مدیر ت و سید فهمیده بود خوابم میاد بهم گفت داداش یک ساعتی بخواب من بیدارم گفتم نه بابا سید خدا تو خودت خسته ای گفت نه من خوبم تو بخواب بیدارت میکنم خوابم گرفت