حساب کتاب گاهی بد نیست با خدا اوس کریم همه زندگیم رو دادم هرچی داشتم و نداشتم گذاشتم دار و ندارم شد یک بلیط از یک کوپه توی یک واگنِ قطار درجه یک به مقصد بهشت... اخه فدات شم ٬ تو که لیاقت خریدش رو بهم دادی لیاقت سوار شدنش رو بهم دادی کمکم کردی تا نزدیک مقصد بیام دورت بگردم تو ایستگاه اخر جاموندم از بهترینهای روزگار ... درسته دیگه هیچی ندارم و دستهام خالی ثمنی برای پرداخت و معامله باهات ندارم اما تو ملجا درماندگان و جاماندگانی تو یاور فقیران و مستمندانی تهی دستم از عمل صالح هیچ ندارم پیشکش کنم اما : میشه کمکم کنی و اولین قطار بعدی جام بدی تا برسم به مقصد؟!؟! اوس کریم چیزی ازت کم نمیشه این روسیاهت رو هم بخری ... حداقل به حرمت خون شهدا نگاهم کن یا غیاث المستغیثین ادرکنی ...