[بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی با موضوع زن و خانواده - اشاره - صفحه ۲۶]
از جمله ی مسائلی که مطرح میشود، مسئله ی اشتغال بانوان است. اشتغال بانوان از جمله ی چیزهائی است که ما با آن موافقیم. بنده با انواع مشارکتهای اجتماعی موافقم؛ حالا چه از نوع اشتغال اقتصادی باشد، چه از نوع اشتغالات سیاسی و اجتماعی و فعالیتهای خیرخواهانه و از این قبیل باشد؛ اینها هم خوب است. زنها نصف جامعه اند و خیلی خوب است که اگر ما بتوانیم از این نیمِ جامعه در زمینه ی اینگونه مسائل استفاده کنیم؛ منتها دو سه تا اصل را باید
ندیده نگرفت. یک اصل این است که این کار اساسی را - که کارِ خانه و خانواده و همسر و کدبانوئی و مادری است - تحت الشعاع قرار ندهد. میشود هم. به نظرم میرسد مواردی داشتیم که خانم هائی اینطور عمل میکردند. البته یک قدری به آنها سخت میگذرد؛ هم درس خواندند، هم درس دادند، هم خانه داری کردند، بچه آوردند، بزرگ کردند، تربیت کردند. پس ما با آن اشتغال و مشارکتی کاملاً موافق هستیم که به این قضیه ی اصلی ضربه و صدمه نزند؛ چون این جایگزین ندارد. شما اگر بچه ی خودتان را در خانه تربیت نکردید، یا اگر بچه نیاوردید، یا اگر تارهای فوق العاده ظریف عواطف او را - که از نخهای ابریشم ظریف تر است - با سرانگشتان خودتان باز نکردید تا دچار عقده ی [عاطفی] نشود، هیچ کس دیگر نمی تواند این کار را بکند؛ نه پدرش، و نه به طریق اولی دیگران؛ فقط کار مادر است. این کارها، کار مادر است؛ اما آن شغلی که شما بیرون دارید، اگر شما نکردید، ده نفر دیگر آنجا ایستاده اند و آن کار را انجام خواهند داد. بنابراین اولویت با این کاری است که بدیل ندارد؛ تعیّن با این است.
آن وقت همین جا وظیفه ای بر دوش دولت است. باید به آن خانم هائی که حالا به هر دلیلی، به هر جهتی، با هر ضرورتی، کار تمام وقت یا نیمه وقت را قبول کرده اند، کمک بشود تا بتوانند به مسئله ی مادری برسند، به مسئله ی خانه داری برسند. با مرخصی ها، با
زمان بازنشستگی، با مدت کار روزانه، به نحوی بایستی دولت کمک کند تا این خانمی که حالا به هر دلیلی آمده اینجا شاغل شده، بتواند به آن قضیه هم برسد.
دومین مسئله، مسئله ی محرم و نامحرم است. مسئله ی محرم و نامحرم در اسلام جدی است. البته بخش عمده ای از این قضیه ی محرم و نامحرم باز برمی گردد به خانواده. یعنی چشم پاک و دل بی وسوسه و ریب برای هر یک از زوجین موجب میشود که محیط خانواده از طرف او تقویت و گرم شود؛ مثل یک کانون گرمابخشی، محیط را گرم میکند. اگر آن طرف مقابل هم همین چشم پاک و دل خالی از وسوسه را داشت، طبعاً این دوجانبه خواهد شد و محیط میشود محیط کانون خانوادگیِ گرم و بامحبت. اگر چنانچه نه، چشم خائن، دست خائن، زبان دو وجه، دل بی محبت و بی اعتقاد به همسر و همسری وجود داشت، ولو ظاهرسازی هائی هم باشد، محیط خانواده سرد میشود.
در مقالات دوستان خواندم که همین بیرون رفتنها و همین اشتغالات و اینها موجب میشود که گاهی سوءظنهای بیجا به وجود بیاید. لیکن فرقی نمی کند؛ بالاخره اگر سوءظن پیدا شد، چه سوءظن، مستند درستی داشته باشد، چه نداشته باشد، اثر خودش را میبخشد؛ مثل گلوله ای است که از این لوله بیرون میآید؛ اگر توی سینه ی کسی خورد، میکشد؛ چه این شخص عامد باشد، چه اشتباهاً دستش رفته
باشد روی ماشه. گلوله فرقی نمی گذارد. گلوله نخواهد گفت چون کسی که من را شلیک کرد، عامد نبود، پس من سینه ی این طرف مقابل را نَدَرم؛ نه، گلوله میدَرد. این سوءظن کار خودش را میکند؛ چه منشأ درستی داشته باشد، چه ناشی از وسواس و مثلاً تصورات و توهماتِ بیجا باشد.
یک نکته هم مسئله ی ازدواج است. ازدواج یک تقدسی دارد از نظر ادیانی که حالا من میشناسم. من در این خصوص، تفحص زیادی نکردم. بد هم نیست که بعضی از دوستانِ آماده ی به کار در این زمینه تفحص کنند. غالباً مراسم ازدواج، یک مراسم مذهبی است؛ مسیحیها آن را توی کلیسا انجام میدهند، یهودیها آن را در کنائسشان انجام میدهند؛ مسلمانها هم اگرچه در مسجد انجام نمی دهند، اما اگر بتوانند، در مشاهد مشرفه، والّا در ایام متبرک دینی و عمدتاً به وسیله ی رجال دین، این را انجام میدهند. رجل دینی هم وقتی برای ازداوج نشست، مبالغی دین بیان میکند. بنابراین صبغه، کاملاً صبغه ی دینی است. ازدواج یک جنبه ی قدسی دارد؛ این جنبه ی قدسی را نباید از آن گرفت. گرفتن جنبه ی قدسی به همین کارهای زشتی است که متأسفانه در جامعه ی ما رائج شده. این مهریههای سنگین به خیال اینکه میتواند پشتوانه ی حفظ خانواده و حفظ زوجیت باشد، تعیین میشود؛ در حالی که اینجور نیست. حداکثر این است که شوهر از دادن
امتناع میکند، میبرندش زندان؛ یک سال، دو سال زندان میماند. در این اقدام، به زن چیزی نمی رسد؛ او بهره ای نمی بَرد، جز اینکه کانون خانواده اش هم متلاشی میشود. اینکه در اسلام از حضرت امام حسین نقل شده که